پروپوزال موسسه مطالعه و خلاقیت کودک و نوجوان
پروپوزال
بیان مسئله:
- تعریف انسان موفق در هزاره سوم و درعصر فشرده شدن رقابتها و تخصصی تر شدن امورچیست؟
- چه کسی می تواند در زمینه شغلی و به تبع آن اقتصادی و خانوادگی آینده تضمین شده تری داشته باشد؟
- در مسابقه پیشرفت و توسعه فردی برنده کیست؟
- آیا می توان مزیت نسبی و استعداد افراد را یافته و آنان را در زمینه ای که استعداد دارند هدایت نمود؟
بی گمان استعداد افراد تحت تاثیر عواملی چون محیط، آموزش، ویژگیهای وراثتی و ژنتیکی، خانواده، دوستان، امکانات و دهها فاکتور دیگربا یکدیگر متفاوت بوده و هر فردی در زمینه ای خاص استعداد بیشتری از خودد بروز می دهد . البته این درست است که خواستن توانستن است و فرد اگر بخواهد می تواند در هر زمینه ای موفق شود. لیکن اگر همین فرد در زمینه ای که استعداد دارد تلاش کند با هزینه کمتر و صزف وقت اندک تر می تواند موفقیتهای چشمگیر تر و پایدار تری کسب کند. بدیهی است در جهانی که سرعت رقابت بالا بوده و هر چه بیشتر در حال تخصصی تر شدن است. انسان موفق انسانی است که در سن کمتری مدارج بالاتری را طی کرده باشد. فردی می تواند یک شبه ره صد ساله بپیماید که در راهی قدم بگذارد که در آن راه نیروی قدرتمندی به نام استعداد یا مزیت نسبی فردی بتواند موجب پیشرفت او گردد.
در زبان انگلیسی ضرب المثل زیبائی وجود دارد که می گوید:” Love it or leave it” یا عاشقش باش یا رهایش کن شاید منظور این ضرب المثل همین باشد که اگر در کاری مزیت نسبی نداری بهتر است رهایش کنی چرا که هیچ موفقیت چشمگیری در آن به دست نمی آوری ، امروزه سازمان تجاررت جهانی World Trade Organization(WTO)) نیز بیشترین اهمیت را برای مزیت نسبی شرکتها ، کشورها و اشخاص حقیقی یا حقوقی قائل شده است . اگرمزیت نسبی را به استعداد ترجمه کنیم یا لا اقل بخشی از مزیت نسبی را استعداد بدانیم باید قبول کنیم اگر فردی در زمینه ای استعداد داشته باشد در آن زمینه واجد مزیت نسبی بوده و بنا بر تعریف مدیریت استراتژیک عاقلانه این است که در آن زمینه وارد شود تا پیشرفت نماید. شاید یکی از مثالهای خوب در این زمینه شاعر معروف محمد حسین شهریار باشد. همه می دانیم که شهریار با قریحه و استعداد شاعری وارد دانشکده پزشکی شد و به تحصیل طب پرداخت اما به زودی دریافت که در این زمینه استعداد و علاقه ای در او نیست و با شجاعت و جسورانه پزشکی را رها کرده به شاعری پرداخت حال تصور کنید اگر او به هر دلیلی این کار را نمی کرد و اصرار داشت در زمینه ای که استعداد( مزیت نسبی) ندارد تحصیل کند. یقینا امروز اثری از نام او نبود و حدا کثر وی پزشکی گمنام بود که در ازمنه گذشته طبابت می کرد همچون بسیاری از هم دوره ای های وی اما او فرد خوش اقبال و البته جسوری بود که توانست استعداد خود را کشف کند و به شاعری بپردازد و امروز یکی از مفاخر کشور گردد. از این دست افراد در سراسر جهان بسیارند که البته اندکی از آنان با کشف استعدادشان و جسارت در تغییر رشته توانسته اند ماندگار شوند . لیکن اکثر افراد از این شانس یعنی کشف استعداد محروم مانده و اگر هم این اتفاق بیفتد دیگر دیر شده و راه بازگشتی نیست چنانکه درر ادبیات تمثیلی خود از قول سعدی داریم که: آن زمان که می توانستم نمی دانستم و حال که می دانم نمی توانم”
با این توضیح در می یابیم که در بخش آموزش و پرورش کشور جای نهادی در جامعه خالی است که بتواند با روشی علمی و عملی در سنین خردسالی چنین خدمتی را به آحاد افراد جامعه ارائه دهد و از سنین پائین بتواند با روشهائی علمی و استاندارد بر پایه روانشناسی و رغبت سنجی کودکان را استعداد یابی نموده و آنان و خانواده آنان را به سمتی سوق دهد که کودک در آن زمینه واجد استعداد یا مزیت نسبی است. این در حالی است که به این که کشف استعداد کودکان از سنین خردسالی و پیش از دبستان یکی از برنامه های استراتژیک اجتماعی در جهان معاصر بوده و بسیاری از دولتها با اهتمام به این مهم با شناسائی استعداد آحاد افراد جامعه هر یک را به سوی استقرار در جایگاه واقعی خویش رهنمون می گردند چنانکه معنای عدالت اجتماعی نیز چیزی جزقرار دادن هر کس در جایگاه واقعی خود نیست . آن چنان که مطابق روایات معتبر اسلامی امام زمان علیه السلام نیز با همین متد یعنی گماردن هرکس به کاری که استعداد و توانائی آن را دارد عدالت را می گستراند.
در جهان بالغ بر شصت سال است که چنین سازمانی تحت عنوان سازمانهای سنجش استعداد یا Talent Childcare Centerو یا عناوین مختلف بوجود آمده و از 3 ساالگی کودکان را استعداد یابی می نمایند شاید در این زمینه بتوان شوروی سابق را به جهت تفکر کمونیستی حاکم بر آن پیشرو دانست به نحوی که مشهور بود ژیمناست ها یا سایر ورزشکاران و مدیران یا حتی فضا نوردان شوروی سابق از کودکی مورد شناسائی قرار گرفته و تحت آموزش قرار می گیرند. در این سوی دیوار آهنین در کشورهای بلوک غرب نیز از دیر باز به این مهم اهتمام ورزیده شده و مدارس فوتبال یا حتی رقص و مدارس نظامی از کودکی به شناسائی مخاطبین مستعد خود می پردازند به نحوی که در این زمینه دهها نرم افزار و آزمون و روش استاندارد طراحی گردیده است . تا جائی که از برخی از این آزمونها در روشهای نوین تجارت الکترونیک نظیر CRM نیز بهره گرفته می شود.
این قبیل سازمانها در جهان متعددند لیکن به عنوان نمونه می توان به Children’s Talent Education Centre که با منشاء ژاپنی در سراسر جهان شعبه دارد و یا American talent agency که با منشاء آمریکائی در جهان فعالیت می نماید و یا به نسخه های اروپائی آن نظیر British Talent و یا دانشگاه کودکان آلمان در شهر ووپرتال اشاره نمود . اما همه این روشها و روش مادام منتسوری فقط ناظر بر شکوفا نمودن بخشی از خلاقیتها است و حال آن که در روش استعداد یابی موسسه همه استعدادهای کودک کشف و آنگاه با روش اشباع شکوفا می گردد.
در ایران موسسه مطالعه و خلاقیت کودک و نوجوان به شماره ثبت 22779 به عنوان یک موسسه خدمات پژوهشی با هدف کشف استعداد کودکان و نوجوانان 3 تا 15 ساله کشور و سپس شکوفا نمودن آن با روش اشباع که روشی غیر آموزشی است و مبتنی بر پژوهش و تحقیق است از سال 1386 فعالیت خود را آغاز نموده و علیرغم بی مهریهائی که از سوی دستگاههای ذیربط دیده با استقبال مردم مواجه گردیده و در نخستین آزمون سراسری خود به رغم کاستیهای فراوان بیش از بیست هزار کودک و نوجوان را مورد ارزیابی قرارداده و زمینه های استعداد آنان را اعلام نموده است و برای حدود دو هزار نفر از آنان نیز به روش حضوری یا مکاتبه ای دورههای شکوفائی خلاقیت و استعداد را در زمینه ای که واجد مزیت نسبی هستند برگزار نموده است.
که نتایج آن در سایت موسسه به نشانی WWW.koodak.ir موجود است . نمونه سئوالات آزمون سنجش استعداد که با 20 هزار مورد آزمودنی هنجار یابی نورم گردیده است نیز روی لینک WWW.iqk.ir موجود است.
- کشف استعدادکودکان و نوجوانان:
تصور کنید وقتی سه ساله بودید می دانستید که قرار است چکاره شوید ! یا بهتر از آن این که می دانستید چکاره شوید بهتر و موفقترید! و وقتی پنج ساله بودید در آن زمینه تخصصی که استعداد دارید شروع به کسب تجربه میکردید! در این صورت فکر می کنید امروز در چه جایگاهی بودید؟ و فکر می کنید کشور در چه جایگاهی بود؟
بیش از 60 سال است که در جهان صنعتی وپیشرفته بصورت تخصصی و سازمان یافته این مهم انجام و استعداد کودکان از سه سالگی تشخیص داده می شود. اولین ماموریت موسسه نیز کشف همین استعداد است.
- شکوفا نمودن استعداد کودکان و نوجوانان:
آیا می توان از 3 یا 5 سالگی با تغییر شرایط موجب شکوفائی استعداد کودکان گردید؟ تا در سنین نوجوانی این شکوفائی منجر به پیدا کردن هدف گردد. مسلما پس از کشف استعداد این ماموریت ابتر می ماند اگر در زمینه شکوفائی آن هیچ اهتمامی به عمل نمی آمد لذا موسسه با فراهم نمودن امکانات محیطی و نه از طریق آموزش مستقیم بلکه از طریق ر وش اشباع و مواجه نمودن کودک مستعد با محیط خلاق استعداد او را شکوفا می کند.
1- کشف استعداد کودکان و نوجوانان کشور
2- معرفی استعدادهای برتر به خانوادهها و جامعه
3- ترویج فرهنگ شهروندی
4- تحقیق میدانی و آمار گیری از جامعه هدف
5- اطلاع رسانی دستاوردهای تحقیقی و ارائه آن به مراکز ذیربط یا علاقمند
6- تدوین و ایجاد الگوئی ملی و جهانی
7- کمک به مراکز پژوهشی و آموزشی کشور
1- کشف استعداد کودکان و نوجوانان کشور
2- معرفی استعدادهای برتر به خانوادهها و جامعه
3- ترویج فرهنگ شهروندی
4- تحقیق میدانی و آمار گیری از جامعه هدف
5- اطلاع رسانی دستاوردهای تحقیقی و ارائه آن به مراکز ذیربط یا علاقمند
6- تدوین و ایجاد الگوئی ملی و جهانی
7- کمک به مراکز پژوهشی و آموزشی کشور
برنامه شکوفائی استعداد:
این برنامه در قالب سیلابسهای شکوفائی استعداد تدوین و در سایت موسسه به نشانی www.koodakiq.com قرار گرفته است که کودکان در زمینه ای که استعداد دارند در محیط موسسه با امکانات سیلابس مربوطه مواجه شده و به روش اشباع زمینه شکوفائی استعداد آنان فراهم می گردد.
دوره شکوفائی خلاقیت یک دوره آموزشی نیست و به هیچ وجه هدف از آن آموزش به کودک نمی باشد. بنابر این موسسه مطالعه و خلاقیت کودک و نوجوان یک آموزشگاه نمی باشد. این موسسه مهد کودک هم نیست چرا که به هیچ وجه همچون مهد کودک برنامه نگهداری از کودک را ندارد.کودکان پذیرفته شده در این موسسه در گروه رشته ای که استعداد دارند در محیط اشباع قرار می گیرند. محیط اشباع محیطی است که در آن از کودک خواسته نمی شود چیزی بیاموزد یا حتی حضور دائم داشته باشد بلکه برای او محیطی فراهم می گردد تا آزادانه ببیند و تجربه کند و نیازهای خود را برآورده سازد ، او ممکن است متناسب با استعداد خود به آزمایشگاه برود ، شاهد جوشکاری باشد یا در طبیعت سنگ جمع کند ، ممکن است متناسب با استعدادش در محیطی قرار گیرد که باید تصمیم بگیرد و مدیریت کند، جملاتی با شعر یا به زبان انگلیسی به او گفته شود و همه و همه صرفا در راستای استعداد او خواهد بود چنین کودکی مثل آن کودکی که به جای رفتن به کلاس زبان در محیط انگلیسی زبان پرورش می یابد و انگلیسی را حفظ نمی کند بلکه می فهمد. مهارتهای رشته ای را که در آن استعداد دارد در اثر مواجهه محیطی می فهمد و نمی آموزد.
- دوره عمومی اول: سه ماه بوده و در آن آزمون تکمیل می گردد و در واقع با ضریب بالا تری زمینه استعداد او کشف می گردد.( سیلابسها در سایت موجود است)
- دوره تخصصی اول:شش ماه بوده و کودک 80 درصدوقت خود را در محیطی می گذراند که در آن مزیت نسبی و استعداد دارد( سیلابسها در سایت موجود است)
- دوره تخصصی دوم یا فوق تخصصی:شش ماه بوده و در این دوره کودک در زیر شاخه زمینه ای که استعداد دارد پژوهش کردن و طرح مسئله و ارائه تئوری را می آموزد( سیلابسها در سایت موجود است)
- دوره پژوهشی: محدودیت زمانی نداشته و کودک موضوعات پژوهشی در قالب پروژه دریافت و با امکانات و آزمایشگاههای موسسه به کمک استاد راهنما پروژهها را به انجام می رساندچنین کودکی خود راه پیشرفت را یافته و بدون شک به عنوان یک کودک خود ساخته می تواند تحول آفرین و کارآفرین باشد.
- دوره عمومی اول: سه ماه بوده و در آن آزمون تکمیل می گردد و در واقع با ضریب بالا تری زمینه استعداد او کشف می گردد.( سیلابسها در سایت موجود است)
- دوره تخصصی اول:شش ماه بوده و کودک 80 درصدوقت خود را در محیطی می گذراند که در آن مزیت نسبی و استعداد دارد( سیلابسها در سایت موجود است)
- دوره تخصصی دوم یا فوق تخصصی:شش ماه بوده و در این دوره کودک در زیر شاخه زمینه ای که استعداد دارد پژوهش کردن و طرح مسئله و ارائه تئوری را می آموزد( سیلابسها در سایت موجود است)
- دوره پژوهشی: محدودیت زمانی نداشته و کودک موضوعات پژوهشی در قالب پروژه دریافت و با امکانات و آزمایشگاههای موسسه به کمک استاد راهنما پروژهها را به انجام می رساندچنین کودکی خود راه پیشرفت را یافته و بدون شک به عنوان یک کودک خود ساخته می تواند تحول آفرین و کارآفرین باشد.
بحث کشف و آموزش استعدادهاي درخشان ريشه خود را در جنگ سرد و رقابت تسليحاتي و علمي بلوک شرق و غرب مي يابد. بعد از اتمام جنگ جهاني دوم، شوروي و آمريکا همزمان به فکر جذب و استفاده از دانشمندان آلماني افتادند و به اين طريق براي اولين بار سياست رسمي جهت استعداديابي و جذب استعداد اتخاذ شد. اما تنها بعد از ارسال ماهواره اسپوتنيک در 1957 بود که رشد و توسعه استعدادهاي درخشان در سطوح پايه و از دوران نوجواني اهميت پيدا کرد. مطالعات ليتا هولينگورث و لويس ترمان (Lita Hollingworth & Lewis Terman) در آن سال ها پايه گذار بحث رشد و پرورش استعدادهاي درخشان شدند. در ايالات متحده روند برنامه ريزي براي رشد و پرورش استعدادهاي درخشان بعد از چاپ گزارش مارلند (Marland Report 1972) که نشان داده بود استعداد یابی و پرورش استعداد در مدارس آمريکا ناديده گرفته شده اند، وارد فاز جديدي شد و برنامه هاي خاص براي استعدادهاي درخشان با کمک مالي دولت فدرال و در سطح ايالتي طراحي و اجرا شدند. اين برنامه ها دو رويکرد کلي را در پيش گرفتند يکي جداسازي نخبگان و آموزش آن ها تحت برنامه ها و يا مدارس خاص بود و رويکرد ديگر به ارائه برنامه هاي توانمندسازي و رشد فردي در کنار برنامه درسي معمولي مي پرداخت. همزمان با اين تحولات دو نهاد مسئول نيز در سطح ملي به وجود آمدند يکي انجمن ملي دانش پذيران نخبه (National Association for Gifted Students) و ديگري زيرگروه استعدادهاي درخشان دانش پذيران ممتاز (Talented & Gifted Division of the Council for Exceptional Students) بود. اين دو نهاد در طول سال ها وظيفه سياست گذاري هاي عمده براي استعدادهاي درخشان را به عهده داشته اند و سياست هاي اتخاذ شده توسط اين نهادها در تمامي دنيا به عنوان راهنماي سياست گذاري محسوب شده اند. در طول دهه هاي اخير عمده سياست ها در زمينه استعدادهاي درخشان به شناسايي، رشد و پاداش دهي پرداخته اند اما در طول اين سال ها کمتر به فلسفه و نگرش اخلاقي که در پس زمينه تمامي اين سياست ها قرار دارند پرداخته شده است. با وجود اين گزارشي که در سال 1993 وزارت آموزش و پرورش ايالات متحده آمريکا تحت عنوان “ارتقا ملي: توجيهي براي توسعه استعداد در آمريکا” منتشر کرد، نشان داد که علي رغم تمام مشکلات اخلاقي مجموعه سياست هاي اتخاذ شده در طول دهه هاي گذشته در رشد کمي و کيفي توده نخبگان موفقيت به سزايي داشته است.
در سال 1985 با چاپ دو کتاب که سياست هاي استعدادهاي درخشان به خاصه سياست هاي جداسازي استعدادهاي درخشان و سياست رشد انتخابي نخبگان را زير سوال مي بردند، توجه عمومي به مشکلات اخلاقي درگير در مقوله آموزش نخبگان جلب شد، ناگهان کلمات خاص، ممتاز و يا استعداد درخشان جنبه ي امتيازي تبعيض آميز به خود گرفتند. به خاصه که بررسي انجام شده در 1988 توسط پول چاپمن (Paul Chapman) نشان داد که اين امتيازها کمتر به افراد اقليت نژادي، قومي، مذهبي و يا درآمدي تعلق مي گيرند. که اين يافته در ديگر کشورها نيز تائيد شده است و به طور کلي سياست هاي استعدادهاي درخشان معمولا به ضرر اقليت ها هستند. پول کينگستون (Paul Kingston) و ليونل لويس (Lionel Lewis) در مقاله اي تحت عنوان راه برتر (High Status Track) در سال 1990 نشان دادند که با وجود اين که اجراي سياست هاي استعدادهاي درخشان باعث رشد و ارتقا اغلب مدارس و دانشگاه ها به سطح برترين در دنيا شده اند اما سياست هاي سخت گيرانه پذيرش و ورود به برنامه هاي استعدادهاي درخشان باعث شده است تا بخش عمده اي از افراد جوان اقليت ها با وجود بهره مندي از استعداد و هوش کافي از ورود به اين برنامه ها باز بمانند. از طرف ديگر ورود به برنامه هاي استعدادهاي درخشان تضمين کننده به دست آوردن مشاغلي است که افرادي که نتوانسته اند وارد برنامه شوند از آن باز مي مانند و لذا اين چرخه معيوب تکرار مي شود. بنابراين علي رغم موفقيت هايشان، ناخودآگاه، برنامه هاي استعدادهاي درخشان زمينه ساز تبعيض و بي عدالتي اجتماعي مي شوند. با اين حال همان مطالعات هم نشان دادند که هيچ جامعه اي نمي تواند و نبايد نخبه هاي خود را ناديده بگيرد و رشد و ارتقا افراد نخبه در هر جامعه بايد از اولويت بسيار بالايي برخوردار باشد، هر چند که راهبرد ها و رويکرد هاي کنوني مرتبط به استعدادهاي درخشان نياز به بازنگري و اصلاح کلي دارند.
مشکل طبقه بندي و برچسب زدن به افراد در اين است که در صورتي که اقليتي از افراد جامعه را نخبه و با استعداد بناميم، اين در حقيقت به اين معني خواهد بود که اکثريت جامعه را غير نخبه و بي استعداد ناميده ايم ولي از طرف ديگربي توجهي به رشد و ارتقا افرادي که داراي استعدادي فراتر از حد معمول هستند نيز امري به همان اندازه غيراخلاقي است. در جامعه کنوني بر اساس تعدادي معيار که اغلب آن ها بر امتحانات مبتني هستند (آزمون ورودي دانشگاه ها، المپياد ها، امتحانات ورودي مدارس تيزهوشان، امتحانات دانشگاهي و …) به پنج درصد از افراد جامعه برچسب نخبه مي زنيم و در حقيقت 95% از افراد جامعه را به طور غير مستقيم غيرنخبه خطاب کرده ايم. اما از طرف ديگر لاقل در سطح آکادميک افراد نخبه را مجبور مي کنيم که همان برنامه آموزشي را طي کنند که افراد غير نخبه طي مي کنند (با اختلافات محدودي مانند ارائه دروس عمومي به صورت غيرحضوري) و هيچ برنامه مشخصي را براي رشد و ارتقا افراد نخبه دنبال نمي کنيم. مطالعات نشان داده است که در برنامه هاي آکادميک معمولي به هيچ وجه متناسب با توانايي و آمادگي افراد نخبه با ايشان برخورد نمي شود، نکته اي که در گزارش “ارتقا ملي: توجيهي براي توسعه استعداد در آمريکا” نيز بر آن تاکيد شده است.
گزارش مارلند در 1972 شش حيطه براي نخبگي مشخص کرده است که آن ها شامل نخبگي عمومي، توانايي مديريت و رهبري، خلاقيت، توانايي هاي سايکوموتور، استعداد آکادميک و سرانجام استعداد هنري مي شوند. اما متاسفانه اغلب تنها بر جنبه نخبگي عمومي و تا حدي استعداد آکادميک سرمايه گذاري شده است. بالدوين و ووستر (Baldwin & Wooster) در مطالعه در سال 1977 نشان دادند که معيار ورودي اغلب برنامه هاي مديريت نخبگان مبتني بر نمره IQ، معدل و موفقيت تحصيلي تعيين مي شوند. پروسه اي که يک مطالعه در سطح کشور آمريکا در 1982 به طور کلي آن را زير سوال برده است. شواهد اثبات کرده اند که افرادي که با اين روش ها شناسايي مي شوند و تحت آموزش خاص قرار مي گيرند، موفقيت بيشتري براي خود و مدرسه خواهند شد. اما شواهد ديگري نيز وجود دارند که نشان داده اند بخش قابل توجهي از افرادي که در طبقه بندي نخبه نيز قرار نمي گيرند مي توانند از چنين برنامه هاي آموزشي خاصي بهره ببرند. فلدهازن و همکاران در سال 1991 در يک متاآناليز مطالعات برنامه هاي استعدادهاي درخشان به چنين نتيجه اي دست يافته اند. علاوه بر اين تحقيقات مانند مطالعه کوليک (Kulik 1992) نشان داده اند که برنامه هاي جداسازي و توانمندسازي بايد براي هر فرد به صورت اختصاصي اعمال و اجرا شوند و قرار دادن افراد نخبه در يک راه از پيش تعيين شده بدون توجه به توانايي ها و استعداد وي کارايي بسيار کمتري از برنامه هاي آموزشي مبتني بر فرد (Personalized Educational Programs) دارد.
همانطور که پيش از اين نيز اشاره کردم، تا کنون هنگامي که صحبت از نخبگي به ميان مي آيد، اغلب تنها بر جنبه نخبگي عمومي و تا حدي استعداد آکادميک افراد تاکيد مي شود. اما افراد جنبه هاي بسيار متنوعي از نخبگي را بروز مي دهند، استعداد در زمينه هاي فني، در رشته هاي خاص آکادميک، در هنر و حتي در روابط فردي و اجتماعي نيز بايد از مصاديق نخبگي محسوب شوند و لذا استفاده کردن از معياري مانند امتحان که بخش محدودي از اين توانايي ها را مي سنجد، رويکردي اشتباه است. برنامه هاي استعدادهاي درخشان بايد تمامي توانايي ها و استعدادها در زمينه هاي مختلف را شناسايي و به توانمندسازي (Nurturing) افراد در زمينه استعداد فردي خود بپردازند چنين رويکردي بايد با توجه خاص و برنامه ريزي جامع براي افراد با استعداد و توانايي خاص و فراتر از معمول همراه شود. تمامي افراد نياز به برنامه هاي آموزشي چالش برانگيز دارند و ما هنگامي مي توانيم چنين برنامه اي را به ايشان ارائه دهيم که از ماهيت استعداد و توانايي ايشان خبر داشته باشيم براي اين منظور مجموعه راهبردهايي تحت عنوان TIDE (Talent Identification & Development in Education) معرفي شده اند. در اين روش بعد از شناسايي افراد، مدارس مي توانند به ارائه منحني هاي آموزشي متناسب با توانايي فرد بپردازند. نکته جالب در اين بين مطالعه اي است که مک کلاسکي (McClusky) در سال 1995 انجام داده است. او در آن مطالعه نشان داده که با شناسايي نقاط قوت و استعداد مي توان ميزان افرادي که در مدارس موفق نيستند و يا حتي ترک تحصيل مي کنند را تا حد قابل توجهي کاهش داد. در حقيقت بيشتر از اين که نظام آموزشي وظيفه آموزش به نخبگان را به عهده داشته باشد بايد رسالت خود را هدايت و جهت دهي استعدادها بداند (Talent Orientation). تنها در اين صورت است که مي توانيم هم از اخلاقي بودن مقوله استعدادپروري اطمينان داشته باشيم و هم برنامه اي موفق و صحيح براي رشد نخبگان داشته باشيم. موسسه مطالعه و خلاقیت کودک و نوجوان که در حوزه جهانی به عنوان آزانس استعداد یابی جهانی می تواند مطرح گردد. با این متد قصد دارد اولا با استفاده از آزمونهای غیر آکادمیک که نوعا مبتنی بر روشهای رغبت سنجی هستند به کشف مزیت نسبی افراد بپردازد چرا که اعتقاد دارد هر فردی می تواند مزیتی نسبی و فردی داشته باشد و ثانیا پس از کشف این مزیت نسبی یا استعداد فردی با روش اشباع به شکوفائی آن بپردازد.
مهمترین منابع علمی موسسه روش Children’s Talent Education Centre با منشاء ژاپنی و American talent با منشاء آمریکائی و نسخه های اروپائی آن نظیر British Talent و است که نزدیک به 60 سال است در دنیا مورد استفاده بوده و علاوه بر آن از منابع خلاقیت مثل آزمونهای مربوطه نظیر تست زغبت شغلی و تست علائق تحصیلی ، آزمونهای استاندارد کودکان نظیر گودایناف ، ریون ، وکسلر و همچنین با استفاده از روشهای استاندارد جهانی نظیر شش سیگما و TRIZ و … استفاده گردیده است.
- تلسکوپ نیوتنی 6 اینچ با پایه
- میکرسکپ استاد و شاگرد
- ست کامل مولاژ ابتدائی
- ست کامل آزمایشگاه شیمی
- ست کامل آزمایشگاه فیزیک
- کیت الکترونیکی کاوش الکترونیک
- کامپیوتر
- پرینتر
- فکس
- اسکنر
- ویدئو پروژکشن
- دی وی دی
- تلوزیون رنگی
- گاز
- یخچال
- چوبهای مکعبی شکل 5 و 10 و 15 سانتیمتری جهت کارگاه ساخت و ساز
- اسباب بازیهای فکری
- وسایل خواب
- وسایل آبدارخانه
- میز و صندلی کودک
- کتابهای مخصوص کودکان
- جاکفشی و دمپائی
- قفسه برای وسایل بچه ها
- وایت برد
- ساعت
- وسایل فنی شامل اره ،دریل،فرز،گیره با میز،اهمتر،هویه،
- آچار و پیچ گوشتی و چکش
- وضعیت ساختمانی:
- آزمایشگاه
- کلاس باشگاه دانش آموزان
- کلاس خردسالان
- اتاق اسباب بازی
- اتاق اداری
- آبدارخانه
- دستشوئی ایرانی و فرنگی
- کولر،دستگاه صابون مایع،وسایل گرمازای مطمئن
- کپسول آتش نشانی
- جعبه کمکهای اولیه
- رنگ استفاده شده در دکوراسیون و ابزار: زردو قرمز